مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
آتش فتنه چه داغی سرِ داغت میریخت! سر زده از در و دیوار به باغت میریخت خانهات بیخبر از اشک زلالت میسوخت چه بگویم! دلِ همسایه به حالت میسوخت پشت مرکب، چه غریبانه کشاندند تو را پــا بـرهـنـه سـرِ بـازار دوانـدنـد تـو را پشت مـرکـب، رمـقِ انـدکِ پـایت افـتاد سـرشـنـاس هـمـۀ شهـر! عـبـایت افـتـاد ارثی از مرثیهاش بُردی و گـفتی: مادر وسط کوچه زمین خوردی و گفتی: مادر هیچ کس بغض تو را، مونس و غمخوار نشد کـربـلا، کـارِ خـدا بـود که تکـرار نـشد حُرمت مویِ سپید تو شکستهست، قبول تو یداللهی و دستان تو بسـتهست، قبول باز هم شکر! به عمامۀ تو دست نخورد حرف غارت نشد و جامۀ تو دست نخورد زخـمی نـیـزۀ هر بیسـر و پـایی نشدی بیکـفـن مــانـدۀ گــودال بـلایـی نـشـدی باز هم شکر! به خلخال، نگین باقی ماند اهل بیت حَـرمت پـردهنـشـین باقی ماند با دلی سوخـته از غـصـه لبـالـب نشدند دخـتــرانـت مـلأِعــام مـعــذّب نــشـدنـد |